تأثیر مصلحت اجتماعی در حکم فقهی فرزندخواندگی در مذاهب اسلامی

نویسندگانسید محمدصادق موسوی - عبدالحمید طالبی
نشریهفقه مقارن - شماره ۱۲
ارائه به نام دانشگاهدانشگاه شهید مطهری (ره)
شماره صفحات۱۰۹ - ۷۷
شماره سریال۱۲
شماره مجلد۶
نوع مقالهFull Paper
تاریخ انتشارپاییز و زمستان ۱۳۹۷
رتبه نشریهعلمی - پژوهشی
نوع نشریهچاپی
کشور محل چاپایران

چکیده مقاله

فرزندخواندگی یا به ‌اصطلاح فقهی آن «تبنّی»، عنوانی کهن است که امروزه نیز مصادیق نوین فراوان در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی یافته است. این عنوان با قضیه‌­ای در تاریخ اسلام که حاکی از رسمی دیرین در زمان جاهلیت است، پیوند خورده و شأن نزول آیات چهارم و پنجم سوره احزاب را فراهم آورده است. قضیه فرزندخواندگی زید بن حارثه توسط پیامبر اسلام در حالی که آیات سوره احزاب دال بر ممنوعیت فرزندخواندگی به شکل دوران پیش از اسلام، یعنی تسری کلیه احکام فرزندان حقیقی به فرزندخوانده، موجب شده است در مذاهب اسلامی تحلیل این مسئله مورد توجه و مداقه بیشتری قرار بگیرد. با مرور تاریخ زندگانی جوامع بشری، همیشه انسان‌ها از زاویه پیوندهای عمیق انسانی و نوع‌دوستی توجه ویژه‌ای به کودکان بی‌سرپرست یا بدسرپرست داشته‌اند، علاوه بر آن در جوامع اسلامی تعالیم عالی دین مبین اسلام، اهتمام به امور ایتام را مورد تأکید ویژه قرار داده است. از سوی دیگر فرزندخواندگی در شرایط کنونی، نقش و فایده چشمگیری در استحکام به کانون خانواده‌های بدون اولاد و سالم‌سازی جامعه و رفع مشکلات روحی اطفال بی‌سرپرست و کاهش ناهنجاری‌ها دارد. از آنجا که احکام اسلام دائر مدار مصالح و مفاسد است و این مصالح و مفاسد به خصوص آنجا که در زمینه امور اجتماعی است معقول‌المعنا و قابل درک بوده و می‌تواند راهگشای معضلات اجتماعی قرار گیرد، از این منظر، بررسی حکم فقهی فرزندخواندگی با تأکید بر نقش مصلحت و مسائل نو پیدای آن می‌تواند پاسخگوی مشکلات این دسته از کودکان در خانواده­ میزبان یا خانواده مراقب باشد.

لینک ثابت مقاله

tags: مصلحت اجتماعی، فرزندخواندگی، تبنّی، فقه مذاهب اسلامی.