نگاه ابن باجه به هویت فردی و اجتماعی انسان
چکیده:
مسألهای انسان، مسألهای است همزاد بشر و عمرش به درازای عمر اندیشه. پرسش از انسان در طول تاریخ فلسفه از محورهای اصلی بوده است و در این پژوهش نیز، اساس کار بر مدار همین پرسش است و از نگاه فیلسوف اندلسی یعنی ابوبکر محمد بن یحیی مشهور به ابن باجه به سراغ این پرسش رفتهایم. در این پژوهش، انسان در سه فصل و از سه منظر و با سه پرسش در آثار اصلی ابن باجه مورد واکاوی قرار میگیرد: چیستی، چرایی، چگونگی.
در فصل نخست، در پاسخ به سؤال از چیستی روشن میشود که ابن باجه بر طبق سیر استکمالی که برای انسان قائل است، انسان را در واپسین مرحله از این سیر برخوردار از تمام قوای موجود در جماد و نبات و حیوان میشمارد؛ به علاوهی یک امتیاز اختصاصی که نیروی اندیشه است و از این اندیشه، اختیار میزاید و این دو ویژگی است که حد انسان را به نحو واضح و متمایز تعیین میکند.
در فصل دوم، غایت و چرایی انسان از دیدگاه ابن باجه مورد بررسی قرار میگیرد و پس از طرح مقدماتی مباحث مهم صور روحانی و عقل فعال و طرح جایگاه هریک از آنها در فلسفهی ابن باجه، آنگاه اتصال به عقل فعال به عنوان غایت القصوای انسان ذکر میشود و سپس در پایان نقدهای وارده به لوازم نظریهی او و مواضع له و علیه آرای او طرح میشود.
و اما فصل سوم، به تدبیر ابن باجه برای چگونگی گذر از مسیر زندگی انسان اختصاص پیدا میکند. نخست بحث از ساحت اجتماعی یعنی شهر آغاز میشود و بعد از ذکر انواع نظامات سیاسی و نوابت و آرایش طبقات شهر، از آنجایی که او دغدغهی رفع خلأ تئوریک در باب سعادت فرد را داشته است بحث به سمت تدبیر متوحدانه و منفردانه سوق مییابد و در آنجا با ذکر مباحثی در مورد اقسام فعل و اقسام لذت برای مراتب مختلف آدمیان، وظیفهی انسان متوحد پرهیز از امور جسمانی و اهل آن و مهاجرت یا انزوا تعیین میگردد.