بررسی ابعاد هستیشناسانه و معرفتشناسانه خیال از دیدگاه سهروردی و ملاصدرا
چکیده:
بر اساس قاعده امکان اشرف و اخس که برای از بین بردن خلأهای وجودی در هستیشناسی طرح شده، عالم خیال در حکم واسطهای است که شکاف میان عالم حس و عالم مجردات محض را پر میکند. در نظام دو سنخی فلسفه سهروردی، این مطلب که عالم خیال از سنخ ظلمت باشد، محتملتر است. در این صورت عالم ظلمات را نیز مانند عالم انوار میتوان دارای نوعی وحدت سنخی دانست. ملاصدرا خود را از کسانی میداند که به عالم خیال، آنگونه که سهروردی بیان کرده، معتقد است. در تفکر ملاصدرا عالم خیال نیمه مجرد، میان عالم حس و عالم عقل قرار دارد. با وجود طرح عالم خیال در طول عوالم دیگر، سهروردی و ملاصدرا در این رابطه طولی برای عالم خیال، شأن علیت نسبت به عالم حس قائل نیستند و این دو عالم را معلول عالم مجردات میدانند. سهروردی ادراک خیالی را در ارتباط مستقیم نور اسپهبد نفس با عالم خیال تبیین میکند. صور خیالی ذهنی با اینکه از دید سهروردی مدخلیتی در ادراک خیالی ندارند، میتوانند ابزار نفس برای خلق صور معلقه خیالی و تصرف در عالم خیال منفصل که متعلَّق ادراک خیالی همه نفوس است، باشند. ملاصدرا به انسان در مراتب ادراکیاش به عنوان عالمی عینی در قوس صعود مینگرد که متناظر عوالم هستی در قوس نزول است. به اعتقاد او ارتباط نفس با عالم خیال، او را آماده ایجاد صور خیالی در صقع خود میسازد که به قیام صدوری به نفس قائماند. رابطه دو سویه نفس با عالم خیال مبین مسائل فکری بسیاری از آفرینش هنری تا حشر جسمانی است. سهروردی و ملاصدرا در توجه به هر دو بعد هستی شناختی و معرفتشناختی خیال و ارتباط این دو بعد، مشترک هستند. تفاوت عمده آنها در طرح مباحث خیال را میتوان در تأکید روی یکی از جنبههای خیال دانست. سهروردی در تدوین نظریه خیال منفصل بیشتر بر جنبه هستی شناسانه خیال تأکید دارد و ملاصدرا که انسان را در خلاقیت نشئت وجودی خود در قوس صعود، مثال خداوند میداند، بیشتر خیال متصل را که جنبه وجودی ادراک خیالی است، وجهه همت خود قرار میدهد. نظریه خیال در فلسفه هر کدام از سهروردی و ملاصدرا را باید دارای انسجام درونی دانست.