«نقد انگاره اسلام پژوهان غربی درباره تأثیر مکتب گنوسی بر آموزههای شیعه اثنیعشری»
چکیده:
مکتب گنوسی مجموعهای از نحلههای دینی مربوط به قرون اولیه میلادی و پیش از آن در خاورمیانه است که گرایشات باطنی و توجه به معرفت درونی به عنوان عامل رستگاری، حلقه وصل آنهاست. مکتب هرمسی، فیثاغوری و فلسفه افلاطونی بیشتر بر آن تأثیرگذار بوده و نوافلاطونیان بیشتر از آنها تأثیر گرفتهاند.
این تفکر در طول قرون بر ادیان بزرگ دنیا چون مسیحیت، یهودیت، آیین زرتشتی، مانویت و مندائی تأثیر گذاشته و سبب به وجود آمدن فرقههایی باطنگرا در آنها شده است.
در دین اسلام نیز تأثیرات این مکتب را بر گروههایی با تفکرات باطنی مشاهده میکنیم که به جهت نوع آموزههایش، رواج آن در میان غلات شیعه را بیشتر شاهد هستیم.
این ارتباط نزدیکی فکری میان غلات شیعه و تعالیم مکتب گنوسی باعث شده است تا بسیاری از اسلامشناسان غربی، بعضی آموزههای شیعه اثنیعشری چون امامت، مهدویت و عقاید مرتبط با آنها را تحت تأثیر مکتب گنوسی و تشیع را تطور یافته و غربال شده همان تفکر بدانند.
این پژوهش درصدد است با استفاده از نکات روشی و بحثهای محتوایی و بر پایه تاریخ، حدیث و کلام، نادرستی این ادعا را به اثبات رساند که شیعه جریانی اصیل در درون دین اسلام است که آموزههای خود را از منبع الهی وحی دریافت کرده است نه تطور یافته اندیشهها و مکاتب گذشته. روش کار در این نوشتار نیز بر اساس جمعآوری اطلاعات کتابخانهای و نظریهپردازی و نتیجهگیری از آنهاست.