بررسی انتقادی مبناگرایی شناختشناسانه در سنت فلسفهی اسلامی بر اساس رفتارگرایی شناختشناسانهی ریچارد رورتی
چکیده:
مبناگرایی در سنت فلسفهی اسلامی، در میان غالب اندیشمندان مسلمان به ویژه سه فیلسوف صاحب مکتب ـ ابنسینا، سهروردی و ملاصدرا ـ به عنوان نظریهی توجیه شناخت پذیرفته شده است. هریک از آنان ذیل این مبحث به دلیل تسلسل بیپایان، ضرورت وجود گزارههای پایه و بدیهی، حد تام به عنوان روش دستیابی به تصورات غیر پایه و همچنین به استنتاج قیاسی به عنوان روش دستیابی به تصدیقات پایه پرداختهاند. پرسش این تحقیق آن است که چرا در سنت فلسفهی اسلامی در حوزهی توجیه شناخت با غلبهی مبناگرایی مواجهیم؟
رورتی فیلسوف پراگماتیسمت آمریکایی با ارائهی روشی بازی باورانه (در برابر متافیزیک باوری) در بررسی مسائل، به اهمیت بحث از زبان و تاریخ میپردازد. به زعم رورتی، استفاده از یک بازی زبانی خاص، تحت تأثیر استعارههای پنهان برآمده از دل باورها و زیست افراد، جهتگیری اندیشگانی اندیشمندان را مشخص میکند.
بررسی سؤال تحقیق با کمک روش بازی باورانهی ریچارد رورتی، شواهدی را جهت اثبات این فرض در اختیار قرار میدهد که وجود استعارههایی در باب دانش در ذهن فیلسوفان و امتداد یافتن این استعاره در زبان و در نهایت جهتگیری محتوای اندیشهی آنان بر اساس یک بازی زبانی خاص منجر به شکلگیری و امتداد یافتن نظریهی مبناگرایی در حوزهی شناخت شده است. در این بازی زبانی، شناخت دارای سلسلهمراتب تلقی شده و به مثابه یک ساختمان در نظر گرفته شده است که یادآور مبناگرایی ساختاری میباشد. این ادعای برآمده از رفتارگرایی ریچارد رورتی، انتخاب مبناگرایی را نه صرفاً محصول براهین و ادلهی عقلی بلکه محصول دو فرض اساسی میداند: اولاً ثنویت ذهن و عین و ثانیاً پذیرش سلسلهمراتب به عنوان الگوی حاکم بر شناخت و هستی؛ که باورهای اعتقادی و شرایط زیستی فلاسفه، آن را رقمزده است. لذا بقای نظریهی مبناگرایی در سنت فلسفهی اسلامی نیازمند تولید زبانوارهای متناسب با نوع دلالتی آن است؛ در غیر این صورت با تغییر پیشفرضها، میتوان از این نظریه گذر کرده نظریات تازهای در توجیه شناخت را مورد اقبال قرار داد.
واژگان کلیدی: مبناگرایی، رورتی، سنت فلسفهی اسلامی، رفتارگرایی، شناختشناسی.